بدون عنوان
محیاجونم این روزها خیلی شیرین زبون شدی سعی خودتو میکنی که جمله های کامل وبا فعل بگی.خاله الا همش میگه صدای قشنگتو ضبط کنم.این روزها عاشق کتاب چوپان دروغگویی مدام میای به من میگی مامان جون قصه اوخون منم کیف میکنم ومیگم خدایا خدایا این خانم ریز رو برای من نگه دار تو هم به تقلید من خدایا خدایا اوکنی.شیرین تر اینکه اسمتو صدا میزنم تودختر نقلی برمیگردی میگی جانم...جان دلم..اونوقته که من دوست دارم بخورمت.تصمیم گرفتم دیگه بهت شیر ندم خیلی دلم گرفته دوران شیرخوارگیت خیلی شیرین وپرخاطره بودهیچوقت فراموش نمیکنم..... ...
نویسنده :
raheleh
21:39